پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

نوروز 93 با تاخیر...

سلام و صد سلام به پسر قشنگم تاخیر مون رو ببخشید چون به علت قطع شدن سیمهای تلفن از کوچه و نبود امکانات تا همین دیروز تلفن قطع بود و در نتیجه نت نداشتیم . حالا اومدیم با عکسای نوروز پندار گلم. روز اول سال عمو حمید دوست بابایی به بابا گفته بود که من دارم میرم بندرعباس و ماشینم رو لازم ندارم شما میتونید با ماشین من برید سفر. بابایی هم وسایل سفر رو آماده کرد و ما روز سوم فروردین رفتیم سفر. اول از همه رفتیم اهواز عید دیدنی خاله های بابایی و بعد به سمت کرمانشاه رفتیم,البته کرمانشاه توقف نکردیم و به سمت کردستان ادامه مسیر دادیم (چون دوسال پیش به کرمانشاه رفته بودیم) در مسیر به شهرهای جوانرود و روانسر هم رفتیم و از طبیعت بی نظیر اونجا ...
11 ارديبهشت 1393

سفر به اصفهان

سلام سلام حالت چطوره مادر؟ امیدوارم سفر خوش گذشته باشه. ما برای پیگیری یک کار به این سفر رفتیم.ترمینال شاهین شهر پیاده شدیم و دایی بهروز(پسر خاله مامان مریم) ما رو به وزوان برد. یک هفته وزوان بودیم و بعد به اصفهان رفتیم. شما برای بار دوم به اصفهان سفر کردی بار اول شما 6ماهه بودی عزیزم که به اصفهان رفتیم. تقریبا 10 روز هم اصفهان بودیم و بعد به تهران اومدیم. این هم عکسهای این سفر آقا پندار:  لحظه رسیدن(ترمینال شاهین شهر):   پارک لاله وزوان: بابا رضا و پندار: پندار و میدان نقش جهان: عشق بستین(بستنی): پندار در باغ عموی بابا ابراهیم (باغبادران): پندار؛بابا جون؛بابا ابراهیم در کنار زای...
6 خرداد 1392

18ماهگی عزیز دلم

سلام عزیز دلم 18 ماه از روزی که قدمهای کوچولوت رو تو زندگی ما گذاشتی میگذره.شما روز 17 اسفند ماه ؛یک سال و نیمه شدی مبارک باشه عزیز دلم. واکسن 18ماهگی رو هم روز دوشنبه آینده باید بزنی گل من. ما روز 4شنبه 16 اسفند به دعوت خاله زهرا(دختر خاله من) با ایشون و خانواده محترمش به قم مشرف شدیم. شما درست روز یکسال و نیمگیت دوتا اولین رو تجربه کردی: 1-اولین بار که به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مشرف شدی  2-اولین بار که برف رو تجربه کردی (البته سال قبل هم برف رو دیدی اما 3ماهه بودی و چیزی یادت نبود)خیلی ذوق کرده بودی و با دیدن دونه های برف میگفتی بفففففففففففففف اونجا که بودیم یه آپارتمان خیلی بزرگ با امکانات در اخت...
18 اسفند 1391

چقدر دیر اومدیم ایندفعه...

سلام عزیز دلم الان نزدیک یک ماهه که به تهران اومدیم و من اینترنت نداشتم تا برات مطلب بزارم اما بجاش حالا که اینترنت دایی مجید وصل شد با یه عالمه عکس اومدم روز سه شنبه دهم بهمن (هفده ربیع الاول) با چندتا از خاله ها تو خانه کودک دنیای نور قرار داشتیم. اینم چندتا عکس از اون روز:   فردای اون روز من و بابا رضا به اصفهان (علویجه) رفتیم تا دایی ببی(مجید) و وسایلش رو از خوابگاه بیاریم. اینم عکسهای سفر به وزوان و علویجه: پندار و بابا رضا زیر کرسی خونه پدر بزرگ مرحوم من: اتاق دایی توی خوابگاه : دایی سعید: پندار و دایی های مهربونش: ...
28 بهمن 1391

عکسهای سفر پندار به مشهد و بندرعباس

سلام با عرض پوزش به علت اینکه اینقدر دیر وبلاگت آپ شد. از مشهد که برگشتیم خواستم عکسهای مشهد رو بذارم اما سیستم عمو اسماعیل ویروس داشت،بعد هم که رفتیم بندر و دیروز برگشتیم. الان همه عکسها رو باهم میزارم. مجدد شرمنده ام که دیر شد...   عکسهای بندر عباس هم در ادامه مطلب... امیدوارم خوشتون اومده باشه پسر گلم امیدوارم همیشه به گردش و تفریح باشی ...
11 دی 1391

اولین سفر پندار به مشهد مقدس

سلام عزیزم دلم الهی بمیرم که سرما خوردی و سرفه میکنی،الهی زود زود خوب بشی گلم وقتی یه ذره حال نداری غم عالم تو دلم میشینه اومدم بگم که مامانجون رحیمه و دوتا از خواهراش(خاله نسیمه و خاله فاطی)و پسر خاله نسیمه،تصمیم گرفتند به مشهد سفر کنند.بخاطر راحتی شون گفتند کوپه6نفره رو دربست میگیرند.منم دیدم که مامانجون اینا 4نفر هستند و دونفر جا خالی دارند ازش پرسیدم اگر ما (من و پندار) هم بخواهیم بیام ایرادی نداره؟گفتند نه،تازه خوشحال هم شدند. البته قبلش از بابایی اجازه گرفتیم و بعد به مامانجون گفتیم. حرکتمون روز دوشنبه 13 آذر ماه ساعت 10 صبحه،مستقیم از اهواز با قطار. ما فردا -یکشنبه-به اهواز میریم.آخه مامانجون یه مقدار خرید داره. ...
11 آذر 1391
1