پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

سی و دوماهگی پسرکم

1393/2/19 10:46
نویسنده : مامان مریم
1,695 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد تا سلام به نفس مامان

حالت چطوره؟

این روزها بهانه گیر شدی مدام دستت تو دهنته و گاهی تو خواب تب میکنی.

بعله درست متوجه شدی داری دوتا دندون دیگه در میاری ( دو طرف لثه پایین )لثه ات داغون شده؛اینقدر ورم کرده که آدم میبینه دلش کباب میشه.

الهی که راحت و زود این دوتا دندون جوانه بزنن و دیگه اذیت نشی.

به سلامتی ماه سی و دوم زندگی قشنگت هم پر شد و اینم چندتا عکس از همون روز و رفتن شما به شهر بازی جزیره تیمبو:

 

 

 

فدای تو بشم مامانی

حالا برات بگم از حرفای جالبی که میزنی:

وقتی میخوای قصه تعریف کنی میگی :هکی نبود هکی نبود(یکی بود یکی نبود)غیر از خدای مملون(مهربون) هیچکس نبود.

وقتی کاری رو بهت میگم که انجام بدی و برای بار دوم تکرار میکم میگی:صبر کن عجله داری؟؟؟

وقتی با تلفن صحبت میکنی آخر حرفات میگی عزیزم قربونت دافظ(خداحافظ).

دیروز اومدی به مامان میگی مامان من خواهر ندارم!!! تو خواهرم میشی؟؟؟

پسندها (3)

نظرات (7)

دایی مجید
20 اردیبهشت 93 6:54
قربونش بره دایی که درد داری منم میبری شهر بازی جزیره تیمبو؟ خدا نکنه دایی جون بیا باهم بریم ایندفعه
زنعمو ریحانه
23 اردیبهشت 93 1:12
روزت مبارک بزرگ مرد کوچک ممنون زنعمو
azin
31 اردیبهشت 93 8:02
خیلی وقت بود سر نزده بودم . ماشاالله بزرگ شده پندار کوچولو ... انشالله همیشه سلامت باشه . دندون های جدیدش مبارک ممنون عزیزم سلامت باشی
بهاره
31 اردیبهشت 93 13:39
مهلا
1 خرداد 93 23:26
عزیزم ماشالا چه بزرگ شدی ایشالا دامادیت مامانش بچه خواهر میخاد یا خودت دست بکارشو یا سر زایمانم دعات می کنم مهلا جونم ممنون که یادمون هستی عزیزم مهلا شما که داری نی نی میاری خب خواهر پندار هم میشه دیگه چکاریه منم بیارم
بهی
24 خرداد 93 11:10
سلام مریم جون... میبینم که پینگیل طلا مردی شده ماشاا... خیلی دلم براتون تنگ شده بود. میبوسمتون سلام عزیزم ممنون دلتنگتم گلم تلفنت عوض شده هرچی اس میدم نمیرسه انگار!!!
مامان و بابای سورنا
24 تیر 93 19:56
سلام، وبلاگ قشنگی دارید ،خدا کوچولوتونو حفظ بکنه، به ما هم سربزنید.