روزهای آخر سفر تهران و برگشت به خرمشهر
سلام عزیزم
الان که دارم برات این مطلب رو مینویسم هجدهم آبان ماه هست و شما وارد ماه سی و نهم زندگی قشنگت شدی.
نت نداشتم تلفن هم نداریم، امروز بابایی مودم عمو اسماعیل رو برامون آورد که با سیم کارت کار میکنه ،تا بتونم وبلاگت رو به روز کنم .
روزهای آخر سفر ،بابایی به تهران اومد و یک هفته تهران موند و باهم برگشتیم.
تو اون چند روز بابایی ما رو برد گردش تا بهمون بیشتر خوش بگذره.و بعد هم باهم به خرمشهر برگشتیم.
اینم چندتا عکس که از سفر تهران مونده بود:
پندار و علیرضا (پسر پسر عمه مامانی) :
پندار و پویای نازنینم(پسر خاله فریبا) :
نقاش کوچولوی مامان :
پندار و بابایی دربند :
شب تولد 3سالگی پندار :
مهمونی سه نفره تولد(پیتزا فروشی) :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی