37 ماهگی عزیز دلم
سلام به نفس مامان
حالت چطوره؟ اومدم تا برات عکسهای ماه سی و هفتم زندگی قشنگت رو بذارم.اما قبلش بهت بگم سه چهار روز ماتم گرفته بودم،چون عکسهای 37 , 38ماهگی ات رو از دوربین ریختم داخل سیستم،اما هارد مشکل داشت و سوخت و عکسها همه از بین رفتند.کلی پرس و جو کردیم و فهمیدیم اگه بخواهیم عکسها رو ریکاوری کنیم باید یه مبلغی نزدیک به قیمت هارد بپردازیم که برامون غیر ممکن بود،کلی غصه خوردم و گریه کردم و امروز صبح خودم بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدم که اگه میشه هارد سوخته رو ریکاوری کرد پس حتما حافظه دوربین هم قابل بازیابیه و عصر به بابایی گفتم و نرم افزارش رو از اینترنت دانلود کرد و چی شد؟بعلههههه عکسها برگشتند،خدا رو شکر ،هوراااااااااااااااا (بازم دم خودم گرم که فکر کردم و نتیجه گرفتم).
بگذریم... بریم سراغ 37 ماهگی شما :
پسرم میونه ای با لباس پوشیدن نداره به قول خودش وقتی لباس نمیپوشه،میشه لختی پختی مامانش:
وقتی پسرکم هوس میکنه نی نی بشه و قنداقش کنیم :
پسرم رفته حمام تا بریم عروسی:
تو راه خرمشهر به اهواز :
اینم شاخ شمشاد مامان که همه توی تالار با داماد اشتباه گرفتنش :
دیشب به من گفتی بریم تو کوچه کار دارم،منم بردمت و نشستی بغل در،دوتا بچه قورباغه تو کوچه هستند که خیلی ازشون خوشت میاد. رفتی دیدی جفتشون کنار دیوار خونه نشستن و حشره ها رو با زبونشون میخورن. ماشالله در مورد حیات جانوران خیلی کنجکاوی . بعد بهت گفتم بریم تو خونه؟گفتی نه بشین همینجا میخوام باهاشون حرف بزنم و ازشون سوال بپرسم.بعد شروع کردی به پرسیدن سوالات بی پایانت از این قورباغه های فلک زده:
قور قور تو چرا پشه میخوری؟
قور قور مامانت کجاست؟
قور قور ها شما چرا دوتا هستید؟
قور قورها میخواهید من ببرمتون تو خونه و اونجا باهم زندگی کنیم؟
پندار:مامانی قور وقور حیوان وحشیه؟
من: نه مامان وحشی نیست.
پندار:پس اهلیه میشه تو خونه نگه داشت!!!!
قور قور چرا تنهایی اومدی تو کوچه؟مامانت دعوات نمیکنه؟
.......
قور قور های بیچاره بعد از چند دقیقه فکر کنم سرسام گرفتن و دوتایی به هم نگاه کردن و فرار کردند اونم از دست سوالات بیشمار شما.
تازه یه چیز جالب اینکه اونا دارن از دست سوالهای پندار فرار میکنن و پسرکم هنوز داره می پرسه. قور قورها فردا شب هم میاین باهم حرف بزنیم؟