پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

سی وچهارماهگی قندعسل

سلام گل مادر حالا که اینترنت دم دستمه تند تند دارم برات مینویسم و عکس میزارم. حال و هوای جام جهانی شما رو هم تحت تاثیر گذاشته بود و همش از آرژانتین میگفتی. هر کی از فوتبال حرف میزد شما میگفتی البته که آرژانتین قهرمان میشه!!!شیرین زبونی هات منو کشته . با اینکه کلمات رو کامل بلدی و تلفظ صحیح همشونو میدونی بعضیشون رو به همون صورت بچگانه میگی چون میدونی من و بابایی دوست داریم.اما تو جمع به هیچ عنوان اشتباه تلفظ نمیکنی و اگر کسی هم اشتباه بگه شما میگی نه درست بگو!!! کلماتی که مخصوصا برای من و بابایی بچگانه تلفظ میکنی: آشپسونه=آشپزخانه انگری بیدد=انگری برد نونولا=هندوانه بومبندنجی=باب اسفنجی کممش=کشمش شان ده دیدیپ=...
11 مرداد 1393

سی و سه ماهگی پسرکم

سلام و درود به پندار گلی مامان حالت چطوره عزیز دلم؟ ما دوماهه از خونه باباجون نقل مکان کردیم و مستقل شدیم اینترنت نداریم و به همین علت من نمیتونم برات زود به زود مطلب بزارم . خونه جدید هم مثل خونه مامانجون اینا حیاط داره و یک طبقه است.هر کی ازت آدرس خونه رو می پرسه میگی خونمون پشت بازار چینی ها ست. موقع جابجا شدن مامانا از تهران اومد و کلی بهم کمک کرد.امیدوارم یه روز زحماتش رو جبران کنم. عکسهای پسرکم : قبل از اثاث کشی خونه جدید: مو فرفری مامان: خونه سازی پندار عسلی:       ...
11 مرداد 1393

سی و دوماهگی پسرکم

سلام و صد تا سلام به نفس مامان حالت چطوره؟ این روزها بهانه گیر شدی مدام دستت تو دهنته و گاهی تو خواب تب میکنی. بعله درست متوجه شدی داری دوتا دندون دیگه در میاری ( دو طرف لثه پایین )لثه ات داغون شده؛اینقدر ورم کرده که آدم میبینه دلش کباب میشه. الهی که راحت و زود این دوتا دندون جوانه بزنن و دیگه اذیت نشی. به سلامتی ماه سی و دوم زندگی قشنگت هم پر شد و اینم چندتا عکس از همون روز و رفتن شما به شهر بازی جزیره تیمبو:       فدای تو بشم مامانی حالا برات بگم از حرفای جالبی که میزنی: وقتی میخوای قصه تعریف کنی میگی :هکی نبود هکی نبود(یکی بود یکی نبود)غیر از خدای مملون(مهربون) هیچکس نبود...
19 ارديبهشت 1393

گردش در پارک

پسرم سلام حالت چطوره گل مادر؟ بابایی هر وقت که بتونه و وقت داشته باشه شما رو برمیداره و باهم به پارک میرید.خیلی بهت خوش میگذره. وقتی میای خونه با هیجان و آب و تاب برای مامان تعریف میکنی که چه کارا کردی. اینم چندتا عکس از گل پسرم: ...
11 ارديبهشت 1393

نوروز 93 با تاخیر...

سلام و صد سلام به پسر قشنگم تاخیر مون رو ببخشید چون به علت قطع شدن سیمهای تلفن از کوچه و نبود امکانات تا همین دیروز تلفن قطع بود و در نتیجه نت نداشتیم . حالا اومدیم با عکسای نوروز پندار گلم. روز اول سال عمو حمید دوست بابایی به بابا گفته بود که من دارم میرم بندرعباس و ماشینم رو لازم ندارم شما میتونید با ماشین من برید سفر. بابایی هم وسایل سفر رو آماده کرد و ما روز سوم فروردین رفتیم سفر. اول از همه رفتیم اهواز عید دیدنی خاله های بابایی و بعد به سمت کرمانشاه رفتیم,البته کرمانشاه توقف نکردیم و به سمت کردستان ادامه مسیر دادیم (چون دوسال پیش به کرمانشاه رفته بودیم) در مسیر به شهرهای جوانرود و روانسر هم رفتیم و از طبیعت بی نظیر اونجا ...
11 ارديبهشت 1393

دوسال و نیمه شدن پندار جان (30ماهگی)

سلام گل مادر حالت چطوره؟ این روزها درگیر خانه تکانی و تمیزکاری هستیم.اینترنت هم چند روزی قطع بود و نتونستم برات بنویسم. روز 17 اسفند ماه شما دوسال و نیمه شدی و با بابا ابراهیم رفتی بیرون و برا خودت یه کیک کوچولو خریدی. عمو اسماعیل هم با زنعمو نسرین آمدند و باهم یه جشن کوچولوی 5نفره گرفتیم. مبارک باشه گلم الهی زندگیت مثل کیکی که گرفته بودی شیرین باشه. اینم چندتا عکس از اون شب:         ...
26 اسفند 1392