پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

خداحافظ سال نود

1390/12/29 1:41
نویسنده : مامان مریم
741 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مادر سلام

کم کم بوی بهار  تو کوچه ها پیچیده،اما ننه سرما هنوز داره سماجت میکنه که یک بار دیگه بارو بندیلش رو پخش و پلا کنه.اما مطمئنم عمو نوروز مجبورش میکنه تا فردا دمش رو بزاره رو کولش و بره تا سال دیگه.

امسال با همه خوب و بدش داره تمام میشه.سال نود رو هم دوست داشتم هم دوست نداشتم.

بخاطر تولد تو عزیز نازنین این سال تو ذهنم خاطره خوب بجا گذاشته و سالی تکرار نشدنی در زندگی مامان شده.به امید روزهای روشن و دوست داشتنی نفس میکشم.

از خدا خواستم به من یارای این رو بده که بتونم در تربیت گل باغ زندگی ام موفق باشم.

از خدا خواستم بابا ابراهیم روز به روز پله های ترقی رو  طی کنه و برسه به جایی که خیالش از نظر تامین رفاه و آینده شما راحت باشه .

از خدا خواستم دوستای گلم (مامان دوست جونی های شما)  هر چی از خدا میخوان بگیرند و دلشون همیشه شاد باشه .

یادش بخیر پارسال شما تو دل مامانی بودی و من عکس سونو گرافی شما رو داخل سفره گذاشتم.

یادش بخیر برات 2تا ماهی گرفتم ...

چقدر زمان به سرعت میگذره 

گاهی دلم میخواد اینقدر عمر از خدا بگیرم که شاهد موفقیت دلبندم تو زمینه تحصیل و زندگی اش باشم و گاهی دلم میخواد همه عمر من اگر هزار سال باشه تو یک نفس خلاصه بشه و به عمر نازنین تو اضافه بشه.

گاهی دلم میخواد همین قدر کوچولو بمونی و از دغدغه دنیای آدم بزرگا بی خبر باشی و گاهی دلم میخواد بزرگ بشی و تکیه گاه من باشی.

گاهی دلم میخواد راحت بخوابی و من هم یک ساعت خواب بدون استرس داشته باشم و گاهی میخوام تا صبح بیدار بمونم و به چهره ماهت نگاه کنم.

امروز وقتی داشتی میخندیدی زدم زیر گریه و هزار هزار هزار بار خدا رو شکر کردم بخاطر وجود نازنینت،مامانی عاشقتم.

امروز با تموم شدن خونه تکونی یه سر رفتم تو گنجه دلم سر زدم و دیدیم یکم گرد وغبار و ناراحتی توش خونه کرده چشمامو بستم و همه رو ریختم بیرون. دلم شد آینه آینه

گفتم خدایا هر کی به ما خوبی کرد دلش رو شاد کن

هر کی به ما بدی کرد واگذار به خودت خدا. اگر روزی سرش تلافی کردی آگاهش کن که (به اصطلاح)از کجا خورده.

 عزیز مهربونم  ان شالله پست بعدی عکس شما و سفره هفت سینقلب 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

نهیر
1 فروردین 91 0:34
عزیزم خیلی با احساس نوشتی سال جدید مبارک انشالله سال خوبی داشته باشی همه دعاهات مستجاب بشه
راستی شما یه مادر نمونه هستی اینو از ته دل میگم میتونم پسرمو بدون تردید بهت بسپارم و برم مسافرت


مرسی نیر جونم از اینهمه لطف و صفای دلت عاشقتونم عاشق تو و آرین من در خدمتم عزیز بیا بدش به من برو خیالت راحت عین چشمام نگه میدارم عزیزمو
مامی مائده
1 فروردین 91 0:40
چقدر قشنگ نوشتی مریم جووون ایشالا هر چی از
خدا خواستی بهت بده

عیدتون هم مبارککککک


عید خودت مبارک عزیزم پرنیا جیگرمو ببوس برای بغل کردنش دلم تنگ شده
سحر مامان تانیا
1 فروردین 91 1:49
پندار جونم عیدت مبارک، از ته دلم یه آمین بلند می گم به همه آرزوهای قشنگ مامانت و امیدوارم که سایه شون همیشه بالای سرت باشه


مرسی خاله سحر جونم عید شما هم مبارک در کنار تانیا عزیزو بابای خوبش سالی خوب در پیش رو داشته باشین
سارا
14 فروردین 91 8:12
سلام مريم عزيزم. خوبي خانوم؟ پندار گلم چطوره؟ سال نو به شما و خانواده محترمت مبارك باشه.مريم جان خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي زيبا نوشتي. بغض گلومو گرفت منم كه از خدا خواسته يه دل سير گريه كردم. نوشته ات واقعاً دلنشينه. هميشه موفق و سلامت باشيد.


ممنون خانومی من نمیخواستم ناراحت کنم کسی رو. متاسفم که گریه کردی گلم سال نو مبارک
زهرا
15 فروردین 91 10:28
عاقبت در یک شب از شب‌های دور
کــــودک مــــن پا به دنیا می نهـــــد
آن زمان بر مــن خــدای مهــــــربان
نام شورانگیز "مــــــــادر"می‌نهــد
مريم جان، نام مادر، برازنده شما مادر خوب و مهربونه. هميشه سلامت و تندرست باشي گلم.




ممنون عزیزم نظر لطفتونه سال نو مبارک
مامان رها
17 فروردین 91 8:15
واسه تمام آرزو های قشنگت احترام قایلم و از خدا می خوام که همه رو براورده کنه و بعد هم یه نیم نگاهی به ما بندازه
سال خوبی داشته باشی


خدا همه آرزوهای قشنگ شما رو هم بر آورده کنه عزیزم