خداحافظ سال نود
عزیز مادر سلام
کم کم بوی بهار تو کوچه ها پیچیده،اما ننه سرما هنوز داره سماجت میکنه که یک بار دیگه بارو بندیلش رو پخش و پلا کنه.اما مطمئنم عمو نوروز مجبورش میکنه تا فردا دمش رو بزاره رو کولش و بره تا سال دیگه.
امسال با همه خوب و بدش داره تمام میشه.سال نود رو هم دوست داشتم هم دوست نداشتم.
بخاطر تولد تو عزیز نازنین این سال تو ذهنم خاطره خوب بجا گذاشته و سالی تکرار نشدنی در زندگی مامان شده.به امید روزهای روشن و دوست داشتنی نفس میکشم.
از خدا خواستم به من یارای این رو بده که بتونم در تربیت گل باغ زندگی ام موفق باشم.
از خدا خواستم بابا ابراهیم روز به روز پله های ترقی رو طی کنه و برسه به جایی که خیالش از نظر تامین رفاه و آینده شما راحت باشه .
از خدا خواستم دوستای گلم (مامان دوست جونی های شما) هر چی از خدا میخوان بگیرند و دلشون همیشه شاد باشه .
یادش بخیر پارسال شما تو دل مامانی بودی و من عکس سونو گرافی شما رو داخل سفره گذاشتم.
یادش بخیر برات 2تا ماهی گرفتم ...
چقدر زمان به سرعت میگذره
گاهی دلم میخواد اینقدر عمر از خدا بگیرم که شاهد موفقیت دلبندم تو زمینه تحصیل و زندگی اش باشم و گاهی دلم میخواد همه عمر من اگر هزار سال باشه تو یک نفس خلاصه بشه و به عمر نازنین تو اضافه بشه.
گاهی دلم میخواد همین قدر کوچولو بمونی و از دغدغه دنیای آدم بزرگا بی خبر باشی و گاهی دلم میخواد بزرگ بشی و تکیه گاه من باشی.
گاهی دلم میخواد راحت بخوابی و من هم یک ساعت خواب بدون استرس داشته باشم و گاهی میخوام تا صبح بیدار بمونم و به چهره ماهت نگاه کنم.
امروز وقتی داشتی میخندیدی زدم زیر گریه و هزار هزار هزار بار خدا رو شکر کردم بخاطر وجود نازنینت،مامانی عاشقتم.
امروز با تموم شدن خونه تکونی یه سر رفتم تو گنجه دلم سر زدم و دیدیم یکم گرد وغبار و ناراحتی توش خونه کرده چشمامو بستم و همه رو ریختم بیرون. دلم شد آینه آینه
گفتم خدایا هر کی به ما خوبی کرد دلش رو شاد کن
هر کی به ما بدی کرد واگذار به خودت خدا. اگر روزی سرش تلافی کردی آگاهش کن که (به اصطلاح)از کجا خورده.
عزیز مهربونم ان شالله پست بعدی عکس شما و سفره هفت سین