پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

میلاد رسول الله

سلام عزیز مامان دیروز  که روز میلاد حضرت رسول بود ، مامان جون رحیمه و بابا جون  خونمون بودند. نهار  رشته پلو درست کردم . بعد از نهار هم مامانجون رحیمه شروع به پختن آش کرد. منم میوه ها رو شستم ظرفای آش رو آماده کردم و پیاز و نعناع داغ هم درست کردم. عمو علی اینا اومدند یکساعت بعد هم عمو اسماعیل یه نسکافه خودیم و رفتیم سراغ عصرونه. اما قبلش بابایی به همه اعلام کرد که یک نفر داره به اعضای خانواده اضافه میشه. همه خیلی خوشحال شدند.  مامانجون رحیمه گفت خودم می خوام به مامان  اقدس خبر بدم و زنگ زد برای مامان اینا و بهشون خبر داد بعد از خوردن آش و جمع و جور کردن رفتیم توی حیاط نشستیم و یه چایی با شیرینی که عمو ...
5 اسفند 1389

دوباره خون مامان رو توی شیشه کردند!!

  سلام عزیز دل مادر دیروز صبح ساعت ۷ رفتم آرمایشگاه تا یه آزمایش چکاب ازم بگیرند. بعد از اینکه آزمایشگه کلینیک ازم نمونه خون گرفت تازه باید میرفتم آزمایشگاه سلامت تا اونجا تست اچ آی وی و قند خون و قند بارداری هم بدم. تا ساعت ۱۰ درگیر آزمایش بودم و بعد از آزمایشگاه اومدم بیرون. وای چه هوای دل انگیزی بود آفتاب داشت میتابید و از طرف دیگه یک رگبار بسیار زیبا هم در حال بارش بود. اومدم زیر بارون ایستادم و برات دعا کردم. و بعد هم اومدم خونه و یک لازانیای خوشمزه درست کردم. همونطور که گفتم اینروزها بر خلاف عادت همیشگی ام ظهر ها میخوابم  و خیلی زود خسته میشم. عصر با یک صدای خیلی شدید از خواب پریدم و دیدم تگرگ خیلی زیبایی در ح...
20 بهمن 1389

یک روز دیگه

سلام نی نی گل مامان حالت چطوره؟ امروز بابایی زحمت کشید ساعت هفت و نیم صبح رفت برا مامانی وقت دکتر گرفت. مامانی هم که این روزها یکمی تنبل شده ساعت ۹ از خواب پاشد . بعد بابایی ساعت یازده و نیم اومد دنبالش و بردش دکتر.... خانم دکتر گفت نیازی نیست پیش من دیگه بیایی مگه اینکه خدایی نکرده مشکلی برات پیش بیاد. گفت باید بری پیش ماما تا برات پرونده تشکیل بده. مامانی هم رفتم پیش ماما. چشمت روز بد نبینه چه مامای بد اخلاقی بود. منم تصمیم گرفتم دیگه پیشش نرم و از مسئول آزمایشگاه آدرس یه خانم مامای خوش اخلاق رو گرفتم . عصری میرم پیشش ببینم چطوریه. در ضمن فردا دوتا آزمایش خون دارم و پس فردا هم یدونه وقت گرفتم که انجامشون بدم . حالا هم اومدم خونه تا ن...
20 بهمن 1389