ادامه تعطیلات و سیزده بدر
سلام مامان
خوبی؟
عید خوش گذشت؟ من که تا تونستم پرتقال و سیب خوردم آجیل و شیرینی شکلات در حد صفر خوردم تا اذیت نشی گل مامان.
این چند روز بابا و مامان و دایی مجید پیشم بودن خیلی بهم خوش گذشت. اواسط تعطیلات بهمون خبر دادند که شوهر عمه بزرگم فوت کرده و بابا که قرار بود با دایی مجید تا آخر تعطیلات بمونن، برای مراسم ایشون مجبور به رفتن شدند. ما روز دوازدهم فروردین ماشین عمو علی رو گرفتیم و رفتیم اهواز دیدن خاله های بابایی. آخر شب هم برگشتیم . خیلی خسته شده بودم صبح تا ساعت ۱۰ خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیدم بابایی ناراحته که چرا وسایل ۱۳ بدر آماده نیست . منم سریع مرغ از فریزر در آوردم و تکه تکه کردم. بعد توی آبلیمو و زعفران و روغن زیتون خوابوندم تا طعم دار بشه.
برنج هم درست کردم . بابایی مامان اقدس رو برد یه جا که وسایل رو بذارند و جا بگیرند.منم وسایل باقی مونده رو آماده کردم و با بابایی رفتیم .خلاصه خیلی خوش گذشت. بعد هم برگشتیم خونه .راستی این چند روز که مامان نبودم به این خاطر بود که اینترنت قطع بود.معذرت میخوام اگر غیبتم طولانی شد.