پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

ادامه تعطیلات و سیزده بدر

1390/1/14 16:52
نویسنده : مامان مریم
497 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان

خوبی؟

عید خوش گذشت؟ من که تا تونستم پرتقال و سیب خوردم آجیل و شیرینی شکلات در حد صفر خوردم تا اذیت نشی گل مامان.

این چند روز بابا  و مامان و دایی مجید پیشم بودن خیلی بهم خوش گذشت. اواسط تعطیلات بهمون خبر دادند که شوهر عمه بزرگم فوت کرده و بابا که قرار بود با دایی مجید تا آخر تعطیلات بمونن، برای مراسم ایشون مجبور به رفتن شدند. ما روز دوازدهم فروردین ماشین عمو علی رو گرفتیم و رفتیم اهواز دیدن خاله های بابایی. آخر شب هم برگشتیم . خیلی خسته شده بودم صبح تا ساعت ۱۰ خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیدم بابایی ناراحته که چرا وسایل ۱۳ بدر آماده نیست . منم سریع مرغ از فریزر در آوردم و تکه تکه کردم. بعد توی آبلیمو و زعفران و روغن زیتون خوابوندم تا طعم دار بشه.

برنج هم درست کردم . بابایی مامان اقدس رو برد یه جا که وسایل رو بذارند و جا بگیرند.منم وسایل باقی مونده رو آماده کردم و با بابایی رفتیم .خلاصه خیلی خوش گذشت. بعد هم برگشتیم خونه .راستی این چند روز که مامان نبودم به این خاطر بود که اینترنت قطع بود.معذرت میخوام اگر غیبتم طولانی شد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهرنوش
16 فروردین 90 20:50
سلام کدبانووووووووووو