پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

ادامه تعطیلات

1390/1/4 15:01
نویسنده : مامان مریم
509 بازدید
اشتراک گذاری

سلام علیکم

حالت چطوره مامان؟ من زیاد آجیل شیرینی نمیخورم تا شما خدای نکرده اذیت نشی ناناز.

روز دوم عید طرفای ساعت ۴ بعد از ظهر دایی مجید پیام داد که آدرس خونه تون رو بفرست(آخه خونه جدید ما تا حالا نیومدند) منم زنگ زدم و گفتند نزدیک اهواز هستند . ما قرار بود عصر بریم خونه عمو علی اما زنگ زدیم و گفتیم فردا میایم.

مامان اینا اومدند و طبق معمول هر چی خوراکی به ذهنش رسیده بود همراه خودش اورده بود.

مامان و بابا از راه نرسیده شروع کردند به سر و سامان دادن به خونه ملافه های تازه که گرفته بودیم رو دوختند و روی تشک ها کشیدند . ما روز سوم رفتیم خونه عمو علی و باباجون محمد و مامان رحیمه رو آوردیم خونه مون برا عید دیدنی . یکساعت نشستند و رفتند.

امروز هم بعد از صبحانه رفتیم کنار رودخانه کارون و بازار چین و بعد از خرید دایی مجید برگشتیم خونه . نهار که خوردیم گفتم بیام برات بنویسم این دو روز چه اتفاقایی افتاده. خیلی خسته ام برم استراحت. فعلا خدانگهدار

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان محمد
14 فروردین 90 15:41
سال نو مبارک خوش باشی