روز اول سال
سلااااااااااااااااااااااااام جوجه کوچولو
حالت چطوره مامان؟ عیدت مبارک سال خوبی داشته باشی ای جان مامان
بامداد دوشنبه ساعت۲ از خواب بیدار شدم سفره رو با کمک بابایی خوش ذوق و مهربون انداختیم. آینه، قرآن، شمع، عروسک خرگوش (نماد سال ۹۰)، سیر، سمنو، سکه، سرکه، سماق، سبزه و سنجد رو گذاشتم . وای ماهی های نی نی ام گذاشتم آجیل و شیرینی هم جای خودش
بابایی عکس سونو گرافی شما رو هم گذاشت کنار سفره و آرزو کرد سال دیگه این سفره به برکت وجود شما همش بهم ریخته بشه.
سال که تحویل شد برا همه دعا کردم اول برا بابایی و نینی بعد برا خاله مهرنوش ،خاله تارا،
زن عمو ریحانه و همه ....
برای بابایی افتر شیو گرفتم بابایی هم عیدی مامانی رو مبلغ نقدی حساب کرد.
صبح که شد بابایی به مامان جون رحیمه اینا، عمو افشین، عمو علی ، بابا رضا، مامانبزرگ اینا و دایی محمد زنگ زد و عید رو تبریک گفت.
نزدیک ظهر هم آماده شدیم و راه افتادیم سمت آبادان . یه مقدار شکلات خریدیم و توی مسیر به همه پلیس ها ،سربازها و نیروهای مستقر برای خدمات عید شکلات دادیم . مامانجون ماهی درست کرده بود دستش درد نکنه. واقعا خوشمزه بود. بعد ازنهار و استراحت برگشتیم خونه چون عمو اسماعیل فردا قراره بره اصفهان و فقط امروز وقت داشت بیاد خونه ما . عمو گفت شب میاییم عید دیدنی . اومدیم خونه و بابایی با وجود خستگی زحمت کشید و خونه رو تمیز و مرتب کرد. طفلک بابایی خیلی اذیت میشه این چند وقت میبینه من نای کار کردن ندارم ،نمی تونه تحمل کنه همش کارهای خونه رو انجام میده.
الانم مهمونا رفتن و بابایی داره سریال های نوروزی تماشا میکنه . مامان برم کاری نداری ؟
مراقب خودت باش .