در آستانه 8ماهگی
سلام عزیزم
روزها و شبها در پی هم می آیند و می روند و من لحظه به لحظه عاشق تر از قبل میشوم و تو به من وابسته تر میشوی.
هشت ماه از آمدنت به خانه میگذرد و هنوز مثل روز اول بی تاب در آغوش کشیدنت هستم.
فردا ماهی نو را شروع میکنی به امید روزهای خوب و خوش برای عزیزترینم.
و اما ....
دایی مجید حسابی شاکی شده که چرا عکس جدید نمیزاری؟
ما هم اطاعت امر کردیم و از خودمان عکسیدیم ههههههههههه:
ای بابا زرنگی؟!!! برو ادامه مطلب عکسها رو ببین:
خواب بعد از حمام:
قربون اون نگاه کنجکاوت مادر:
مامان دست از سرم بردار،دارم تام و جری میبینم دهههههه:
قربون اون دست و پای کوچولوت:
کلوچه مامان:
دور کمرتون چند بود؟!!:
اینم هفت تا دندون من که بعضی ها باورشون نمی شه که داشته باشم:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی