پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

بی خوابی مامانی

1390/3/4 11:24
نویسنده : مامان مریم
537 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم

مامان الان از فرط بی خوابی روی پا بند نیستم. اما نمیخوام بخوابم.  حتما میگی چرا!

بذار از اول برات بگم. من یه عادت بد دارم و اون اینه که اگر یک روز ظهر بخوابم ،برای خواب شب مکافات دارم و خوابم نمیره .دیروز ظهر بعد از نهار خوابم گرفت و بر خلاف هر روز خوابیدم. چشمت روز بد نبینه شب از ساعت یک ونیم خوابم رفت تا ساعت ٣ .و بعد بی خوابی عجیبی به سراغم اومد.تازه وقتی هم میخوابیدم خوابای پریشون مییدم.حالا خودم به کنار بابایی بیچاره رو هم بدخواب کردم . دور خونه میگشتم تا یه جا خوابم ببره اما آخر سر نتیجه شد این :

... و سر انجام ساعت ٦و نیم صبح بنده بخواب رفتم.

الانم خیلی خواب آلودم اما اگر بخوابم دوباره شب همون آش و همون کاسه است .

دوستت دارم مامانی تو راحت بخواب و استراحت کن .ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مرمر
17 خرداد 90 10:42
سلام مریم جون ، وب لاگ خیلی قشنگی عزیزم و نی نی ات وقتی سلامت بدنیا بیادو بزرگ بشه حتما از داشتن چنین پدرومادر مهربونی افتخار می کنه ! منم از روز اولی که فهمیدم باردارم براش یک دفتر خاطرات قشنگ خریدم و تمام روزهاشو توش نوشتم که یک روز که بزرگ شد ووقتش شد بهش بدم بخونه! برات بهترینها رو آرزو می کنم بـــــــوس