27ماهگی پندار جون
سلام عزیزم
بیست و هفتمین ماه زندگی شما موقعی بود که عمو افشین و خانواده اش از بندر عباس به آبادان اومدند تا دیداری تازه کنیم.
شما با مانی خیلی راحت بازی میکردی و با هم ناسازگار نبودین.
تفریح شما اکثرا اینه که به پارک سرکوچه بری و توپ بازی و سرسره بازی کنی.
به پوشیدن لباسهای من و بابا علاقه شدیدی داری،همینطور به روسری سر کردن.
اما خدایی اگر دختر هم بودی زیبا بودی.
با مامان خاله بازی میکنی و من باید بشم نی نی کوچولو و شما مامانم.
برات یه سری کتاب دید آموز خریدم و از روی شکل اجسام و موضوعات همه رو یاد گرفتی.
در تاریخ نهم آذرماهمجموعه وسایل نقلیه رو کامل و بی نقص یاد گرفتی.
اینم چندتا عکس قشنگ از گل پسرم:
پندار و مانی:
پندار در پارک:
پندار بازیگوش:
اولین نقاشی پندار در دفتر نقاشی سوم آذر:
پندار و لباس بابایی:
پندار دختر میشود:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی