جشن تولد 3 سالگی
سلام عشقم
امسال برخلاف دوسال گذشته تولدت رو سرموقع نگرفتیم،چند روز دیرتر گرفتیم.آخه تازه از تهران اومده بودیم و باید خونه رو تمیز می کردیم خرید هم داشتیم.
قبل تولد هم بردیمت به همون آریشگاهی که موهاتو بعد تولد یکسالگیت ماشین کردیم و شما موهاتو کوتاه کردی
امسال برای تولدت نه دایی مجید اینا بودند نه بابا رضا اینا.
دایی مجید و زندایی زهرا خیلی دلشون میخواست برای تولد کنارمون باشند اما نشد.
همه نگرانی من و بابایی برای کیک تولدت بود،آخه سال اول وقتی بابایی رفت کیک رو بیاره متوجه شد قنادی یادش رفته کیک رو درست کنه و بابایی و دایی مجید یک ساعت تو قنادی معطل شده بودند تا برامون کیک درست کنن!!!!
سال دوم هم که وزوان بودیم و کیک کفشدوزک سفارش دادیم؛ وقتی کیک رو گرفیتم به همه چی شبیه بود الا سفارش ما!!!
امسال وقتی رفتیم قنادی کیک سفارش بدیم شرح احوال دو سال قبل رو گفتیم ،کلی خواهش و تمنا که توروخدا کیک پسرمون خوب از آب در بیاد.
خوشبختانه امسال کیک تولدت بی نقص بود. راسته که میگن تا سه نشه بازی نشه!!!!
مهمونای امسال ما عبارت بودند از :
مامان جون و باباجون
عمو اسماعیل
خاله نعیمه و پسر و نوه اش(خاله بابایی)
خاله فاطی(خاله بابایی)
خاله زینب و دوتا دخترش(دختر و نوه های خاله فاطی)
یعنی ما کلا 10 تا مهمون داشتیم.
پسر گلم اتفاق جالبی تو کادو دادن افتاد؛
باباجون دوچرخه خریده بود ما هم دوچرخه خریده بودیم ناچار شدیم دوچرخه ای که خودمون خریده بودیم رو پس بدیم.
گل مادر تولدت مبارک امیدوارم چشمای مامان تولد هر سال تو رو ببینه و در آینده شاهدموفقیتت باشم . دوستت دارم یه عالمه
اینم عکسای تولد( از خاله های بابایی عکس نذاشتم چون نمیدونم اجازه اینکار و دارم یا نه):
گل مادر:
کیک تولد که خود پندار انتخاب کرده بود:
فدای تو ماه آسمونی:
مامانجون و باباجون پندار:
عمو اسماعیل و پندار:
مامانی و بابایی کنار آقا پندار:
الهی همیشه شاد و موفق باشی گلم