چند کلمه حرف حساب از بابا به پینگیل
دلبندم سلاممن بابایی شما هستم
من زیاد اهل صحبت کردن و ابراز علاقه زبانی نیستم. اهل نوشتم هم نیستم.
امیدوارم تو هم مثل مامانی با این قضیه کنار بیای. و اینو درک کنی که من با کارهایی که انجام میدم احساسم رو منتقل میکنم.
من خیلی خوشحالم که خدا بهمون یه هدیه نفیس داده و معتقدم لطفش رو از این به بعد به یمن وجود تو گل کوچولو، نسبت به ما بیشتر هم میکنه.
امشب اومدم برات بگم هر چند شما خیلی ملاحظه مامان و منو میکنی و مشکل آنچنانی تو این مدت برای مامان بوجود نیاوردی. اما احساس میکنم این چند روز مامان یکم از تکونای شما و کمر درد ناراحته .البته چیزی به من نگفته که ناراحت بشم.من اینو خودم فهمیدم. ازت میخوام یکم ملاحظه کنی و اذیتش نکنی. در ضمن وقتی بدنیا اومدی و بزرگ شدی این سختی هایی که مامان تحمل کرده رو فراموش نکنی و قدرشو بدونی.
قربون پینگیل خوشگلم برم راستش بین خودمون باشه اما دلم میخواد زود زود دنیا بیای تا مثل همه باباها منم فرزند عزیزم رو ببرم پارک و گردش
مامانی همش ذوق میکنه و از الان شروع کرده به شمارش معکوس .قول بده که به حرفام فکر کنی و البته بهشون عمل کنی و این 102 روز باقیمانده رو هم پشت سر بزاری و ان شالله صحیح و سالم بدنیا بیای .