روزانه
سلام جوجه کوچولو
مامانی اقدس دیروز زنگ زد بهش گفتم برای تعطیلات که بیاین شما پیش من بمون تا آخر فروردین اونوقت باهم میریم تهران.
مامانی هم قبول کرد و گفت ۲۵ فروردین عروسی عمو مجتبی است . مجتبی پسر عموی مامانیه و با من هم سن و ساله و میشه عموی شما .
چون زن عمو (مامان مجتبی) برای عروسی ما اومده بود ، من گفته بودم حتما برای عروسی مجتبی میرم .ان شاالله تا اون موقع شما قدم به چهار ماهگی گذاشتی و مسافرت خطری نداره . باید برم پارچه بخرم بدم برام لباس بدوزند. هورا من همراه فرزند دلبندم میرم عروسی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی