روزانه های من و پسرم
سلام پسرکم
قربون اون چشای نازت
اومدم از کارهایی که در طول روز انجام میدیم برات بگم.
از روزی که مامانی رفت تهران اولش یکم برام هماهنگی برنامه کارهای روزانه سخت بود .چون مامان که بود بخش اعظمی از کارها به عهده ایشون بود.
شستن لباسهای شما،تمیز کزدن خونه،نگهداری شما وقتی من خواب بودم یا غذا درست میکردم و از همه مهم تر نگهداری شما وقتی من برای خرید بیرون میرفتم.
حالا همه این کارها رو خودم انجام میدم.
صبح که بابا بیدار میشه من و شما هم بیدار میشیم.بابایی که میره سرکار من لباسای شما رو عوض میکنم دست و صورتت رو میشورم و صبحانه میخورم.شما هم شیر میخوری و یکم مشغول بازی کردن میشی. در این فاصله من اتاق رو جمع و جور میکنم و ظرفهای کثیف رو میشورم. اگر کاری غیر نهار درست کردن نداشته باشم میشینم پای کامپیوتر و شما رو هم میارم پیش خودم تا جلوی چشمم باشی.
بعد باهم تلویزیون نگاه میکنیم.
نزدیک ظهر دیگه باید فکر نهار باشیم شما رو میارم توی آشپزخونه که گریه نکنی.
آخه شما اگر احساس کنی تنهایی گریه میکنی ولی اگر ببینی من یا بابا کنارتیم آروم هستی.
وقتی بابا میاد و ما سفره نهار رو آماده میکنیم شما همون موقع گریه میکنی.محاله سفره غذا پهن بشه و شما آروم باشی.به زور و زحمت آروم میشی تا مامان یه کوچولو نهار بخورم.فقط هم به این صورت رضایت میدی که رو پای مامان بخوابی.
بعد از نهار بابایی میخوابه. من شما رو میخوابونم و خودم هم استراحت میکنم .عصر مثل همیشه برنامه چایی مون به راهه.
بعد هم اگر فیلم یا سریالی باشه میبینیم .اگر هم نه که یا میریم بیرون یا میریم پای کامپیوتر .
شب ساعت 1شما میخوابی و دقیقا ساعت 3بیدار میشی و شیر میخوری. دوباره میخوابی تا ساعت 5اینبار که بیدار میشی هم شیر میخوری هم پوشکت تعویض میشه و راحت میخوابی تا ساعت 7 که نوشتم از 7به بعد چی میشه.
عزیزم اینو بدون خیلی دوستت دارم . من همیشه دوست داشتم یه نی نی مو طلایی داشته باشم اما دیروز که به صورت ماهت نگاه میکردم توی دلم گفتم خدا یا من یه تار موی مشکی پسرمو که از سرش افتاده با هزار تا نی نی مو طلایی عوض نمیکنم .خدایا بخاطر دسته گلی که بهم هدیه کردی ممنون .خدایا شکرت هزار بار شکرت