ماجرای دندون
بازم سلام
وقتی که تهران بودیم ،روز جمعه نهم دی ماه، من متوجه سفیدی کوچولویی زیر لثه خوشگلت شدم.
به مامان گفتم مامان پندار داره دندون در میاره.با اینکه خود من 4ماهگی دندون داشتم ،مامان گفت نه بابا به این راحتی و زودی دندون در نمیاد که، کلی ورم میکنه لثه اش کلی بیقراری میکنه تا در بیاد.
خلاصه من دیگه چیزی نگفتم تا شنبه که خونه مامانبزرگ گل افروز بودیم زندایی محبوبه هم وقتی لثه شما رو دید گفت مریم راست میگه،دندون پندار داره در میاد.
روز یکشنبه اول ژانویه 2012 مامان برای شما دندونی درست کرد.
گذشت تا اینکه ما برگشتیم خرمشهر.دیشب (شب دوشنبه 19 دی)رفتیم آبادان تا فردا صبحش بریم مرکز بهداشت برای تزریق واکسن 4ماهگیت.وقتی داشتی شیر میخوردی متوجه شدم دندون خوشگلت لثه نازنینت رو شکافته و بیرون اومده. به بابایی گفتم بدو دستت رو بشور بیا تا دندونش رو لمس کنی.بابایی کلی ذوق کرد.امروز صبح(19 دی)رفتیم مرکز بهداشت و متوجه شدیم واکسن سه گانه ندارند و گفتند هفته دیگه بیایین.
ما هم برگشتیم خرمشهر و من حبوباتی که بابا برای دندونی شما تهیه کرده بود خیس کردم.تا عصر برات دوباره آش دندونی بپزم .
ولی ....
وقتی داشتم برات ژل لثه ات رو میمالیدم متوجه شدم اون یکی دندونت هم در حال در اومده مامان .
هرکاری کردم موفق نشدم عکس دندون کوچولوت رو بگیرم . امیدوارم بیشتر از این اذیت نشی و بیتابی نکنی. میدونم دندون در آوردن خیلی دردناکه .من هر کاری از دستم بر بیاد انجام میدم .مرتب لثه کشت رو میزارم فریز میشه و میمالم به لثه ات و شما هم با قدرت هرچه تمام تر گازش میگیری . ژل دندونت رو هم برات مرتب میمالم تا لثه ات یکم بی حس بشه و درد کمتری رو تحمل کنی.
خدایا به پسرم تحمل این درد رو بده .
قربون پسر نازم برم.