پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

ماجرای دندون

1390/10/19 13:21
نویسنده : مامان مریم
989 بازدید
اشتراک گذاری

بازم سلام

وقتی که تهران بودیم ،روز جمعه نهم دی ماه، من متوجه سفیدی کوچولویی زیر لثه خوشگلت شدم.

به مامان گفتم مامان پندار داره دندون در میاره.با اینکه خود من 4ماهگی دندون داشتم ،مامان گفت نه بابا به این راحتی و زودی دندون در نمیاد که، کلی ورم میکنه لثه اش کلی بیقراری میکنه تا در بیاد.

خلاصه من دیگه چیزی نگفتم تا شنبه که خونه مامانبزرگ گل افروز بودیم زندایی محبوبه هم وقتی لثه شما  رو دید گفت مریم راست میگه،دندون پندار داره در میاد.

روز یکشنبه اول ژانویه 2012 مامان برای شما دندونی درست کرد.

گذشت تا اینکه ما برگشتیم خرمشهر.دیشب (شب دوشنبه 19 دی)رفتیم آبادان تا فردا صبحش بریم مرکز بهداشت برای تزریق واکسن 4ماهگیت.وقتی داشتی شیر میخوردی متوجه شدم دندون خوشگلت لثه نازنینت رو شکافته و بیرون اومده. به بابایی گفتم بدو دستت رو بشور بیا تا دندونش رو لمس کنی.بابایی کلی ذوق کرد.امروز صبح(19 دی)رفتیم مرکز بهداشت و متوجه شدیم واکسن سه گانه ندارند و گفتند هفته دیگه بیایین.

ما هم برگشتیم خرمشهر و من حبوباتی که بابا برای دندونی شما تهیه کرده بود خیس کردم.تا عصر برات دوباره  آش دندونی بپزم .

ولی ....

وقتی داشتم برات ژل لثه ات رو میمالیدم متوجه شدم اون یکی دندونت هم در حال در اومده مامان .

هرکاری کردم موفق نشدم عکس دندون کوچولوت رو بگیرم . امیدوارم بیشتر از این اذیت نشی و بیتابی نکنی. میدونم دندون در آوردن خیلی دردناکه .من هر کاری از دستم بر بیاد انجام میدم .مرتب لثه کشت رو میزارم فریز میشه و میمالم به لثه ات و شما هم با قدرت هرچه تمام تر گازش میگیری . ژل دندونت رو هم برات مرتب میمالم تا لثه ات یکم بی حس بشه و درد کمتری رو تحمل کنی.

خدایا به پسرم تحمل این درد رو بده .

قربون پسر نازم برم.ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مریم گلی مامان سبحان
19 دی 90 14:20
جونم پنداااااااااااااااااااااااااااااااااااااار خاله فدای دندون کوچولوت!
یاسمن مامان رادین
19 دی 90 14:21
مبارکه پندار جوون. ایشالا با کمترین درد دندونای خوشگلت در بیاد
زهرا مامان مه سما
19 دی 90 14:24
مبارک باشه دندون در اوردنت خاله جونم
مروارید مامان آوا
19 دی 90 14:24
الهیییییییییی مبارکش باشه چه حس خوبیه آدم دندون درآوردن بچه اشو ببینه
ستاره آسمونی
19 دی 90 16:33
وایکه فداش شم. چقدر بزرگ شده. چقدر دیر اومدید!!! کلی منتظرتون بودیم.
مبارک باشه همه خوبی ها برای پندار


خدا نکنه ستاره جونم دل ما هم یه ذره شده بود قربونت برم نی نی گلت رو ببوس
ازاده مامانه هانا
20 دی 90 0:26
وای عزیز دلم مبارک باشه مروارید کوچولواااااااااات.مواظبشون باش خاله
مریم اصلا باورم نمیشه چقد زود گذشت همین دیروز بود استرس زایمان داشتیما حالا اقا پندار تو روروئکش عکس میگیره دندون در میاره چند روز بعدم تیترت میشه: پندارم داماد میشود خوشبخت بشی پسر گل با این مامان بابای مهربون



سلام آزاده جونم ممنون از لطف بی نهایتت .واقعا عمرمون زود گذشت خواهر. الهی همه نی نی ها زود بزرگ بشن هانا هم زود زود بزرگ بشه و طعم شیرین همه زحماتت رو بچشی هانا رو ماچش کن
فاطمه
20 دی 90 15:59
سلام مامان جون پندار؟ پندار جوني خوبه؟سفر خوش گذشت؟ مامان پندار به نظرم پسملت داره شبيه خود شما ميشه؟ درسته؟ اينهمه بوس براي پسر پسر قند عسل.
عمو اسماعیلت
20 دی 90 23:40
مبارکهههههههههه
بزن دست قشنگه رو به افتخارش آها شله شله شله


سلام عمو اسامیل خوبی ممنون عمو جون ان شالله عروسیت
مامان ابوالفضل
21 دی 90 17:26
ای جانم مبارکه