11 ماهگی و خبرهای بسیار خوب
سلام زندگی مامان
ببخشید تاخیر دارم و مثل قبل برات پست نمیزارم .
چندتا دلیل داره که اولی اش خودتی جیگرم که از بس شیطون شدی برا مامان وقت نمیزاری که بیام و بنویسم .
دومی اش هم اینه که این روزها دغدغه کار بابایی ذهنم رو خیلی مشغول کرده بود.و بابا هم چند روز رفت سفر تا ببینه می تونه شغل مناسبی پیدا کنه یا نه.آخه میدونی مامان، اوضاع کار بابایی خیلی بد شده بود و بابا هم همش نگران آینده و رفاه و آسایش شماست. (ما هیچکدوم برای خودمون چیزی نمی خواهیم همیشه آینده تو ما رو نگران میکنه).
خب بسه دیگه حوصله ات سر رفت اومدم یه چندتا خبر بدم تا دل کوچولوت شاد بشه:
1- به سرعت برق و باد 11 ماه از ورود تو به دنیای ما گذشت و این یعنی ماه دیگه این موقع تولدته هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.
2-یه تولد درست و درمون تو راه داری کلی ذوق دارم. ایده و طرحهای مختلفی تو ذهنمه که میخوام از بین همشون یه خوشگل موشگلشو انتخاب کنم .
3-خاله های مهربونت هم در این تولد بی نصیب نیستند .تو این جشن، هرچند کنار ما نیستند اما با ما هستند.
4-بابایی چند تا مورد کار بهش پیشنهاد که حالا باید تصمیم بگیره که کدوم رو میتونه قبول کنه .
و در پایان عکسهای پندار کلوچه :
به کی اخم کردی تو خواب؟:
خوشمزه است؟:
اینم یه مدل خوابه دیگه مگه چیه؟:
همیشه خنده رو لبت باشه مادر:
این سه تا عکس هم مراحل دالی و قایم موشک رو نشون میده: