به به دوتا دندون دیگه هورااااااااااا(دندون سیزده و چهاردهم)
سلام نفس مامان
روز جمعه (14مهرماه 1391) دوتا دندون جدید رو لثه های نازت جاخوش کردند.
دندونای جدید مبارک فدات شم.حالا ١٤ تا دندون خوشگل و سفید داری و مرتب هم مسواک میزنی تا این مرواریدها خراب نشه.
چقدر اذیت شدی مامانی تا این دوتا دندونای نیش بالا در بیان،بمیرم الهی.حالا دندون نیش های پایین مونده هنوز.
عاشقتم مامان.
خیلی بلا شدی ماشالله از همه چی بالا میری.یک لحظه آروم و قرار نداری.
وقتی که پوشک هستی و میخوای جیش کنی میگی پوو پوو ،بعد من پوشکت رو باز میکنم تا ببرمت توی حیاط و جیش کنی اگر هم متوجه نشم که توی پوشک جیش میکنی.
خیلی با محبت و خونگرمی،وقتی بازی میکنی هر چند دقیقه یکبار میای و منو بغل میکنی و با دست آروم میزنی پشتم.همه خستگی منو با این کار میگیری.
عاشق روشن و خاموش کردن مهتابی و لامپای خونه هستی.عاشق رفتن توی حیاط و بازی تو حیاط هستی.
وقتی چیزی میخوای با حالتی مظلومانه میگی این بده این بده.وقتی میخوای بازی کنی میگی بِدو بِدو بِدو.
با هر وسیله بازی فقط دو دقیقه بازی میکنی و زود خسته میشی و میری سراغ یه چیز دیگه.
من همراه مامانی اقدس مشغول کارتن کردن وسایل خونه هستم. آخه نیمه آبان ماه باید خونه رو تحویل بدیم.شما هم از خدا خواسته میای و یکی یکی کارتن ها رو بررسی میکنی میری داخلشون رو نگاه میکنی و یه وقتا هر چی توی کارتن ها باشه میریزی بیرون و خودت میری توی کارتن میشینی.
خیلی دوستت دارم مامان همیشه. هر لحظه بیشتر از قبل