خداحافظ شیر مادر
سلام گل مامان ماشالله بزرگ شدی پسرکم؛قبلا برات گفتم که کم کم شیر روزانه ات قطع شد و فقط شبها شیر میخوردی.من تا شب دو سالگی بهت شیر دادم تا به وظیفه مادری ام عمل کرده باشم و دیگه از شب بعدش شیر مامان رو نخوردی و شیشه شیر رو راحت خوردی(کاری که در عرض این دوسال انجام ندادی). دو شب خوب بودی ولی شب سوم نیمه های شب بیدار شدی و گریه و زاری که "مامان ممه بده من"... اما چاره نبود باید تحمل میکردم و به گریه ات اهمیت نمی دادم تا با این قضییه خودت کنار بیای.چقدر سخت بود دیدن گریه ات و کاری نکردن... یک ربع گریه کردی و بعد خوابیدی. شب بعد هم این داستان تکرار شد و من شیشه شیر رو کنارت گذاشتم و به گریه ات اهمیت ندادم.شما بعد از اینکه حسابی گریه کر...