مهارت جدید
سلام عزیز دل مادر
روز به روز پیش چشمم رشد میکنی و من هزاران بار شکر گزار خدای مهربونم هستم.ذره ذره بزرگ شدنت رو به چشم میبینم حتی رشد موهات!
خبر خبر;
دیروز بابایی وقتی از دفتر اومد گفت عمو علی نمیره مسافرت و بابایی به ایشون گفته حالا که شما نمیری من میرم.
بعد از نهار بلیط قطار رو چک کرد و برای یکشنبه ٧خرداد بلیط رزرو کرد.(خدا کنه مثل دو دفعه قبل نشه که ریل ها خراب شده بودند و مسافرت با تاخیر چند روزه انجام شد.)
دیروز صبح لباسات رو آماده کرده بودم که ببرم حمامت بدم.اما هوا طوفانی شده بود, هر بار آبگرمکن رو روشن میکردم باد شمعک رو خاموش میکرد.منم دیدم آب سرده و ممکنه خدای نکرده سرما بخوری,صبر کردم تا امروز صبح که بیدار شدی یک راست بردم حمامت دادم و کلی تو وان خودت آب بازی کردی.دلت نمی اومد از حمام بیای بیرون.اما ترسیدم بیشتر از این بمونی سرما بخوری.
وقتی اومدیم بیرون و لباسهات رو تنت کردم,شما رو نشوندم تا کارتون ببینی و در ساعت 8:55 دقیقه روز سوم خرداد هزار و سیصد و نود یک شما از حالت نشسته به حالت چهار دست و پا رفتی بدون اینکه تعادلت رو از دست بدی ماشالله.
یک کار جدید دیگه هم انجام میدی البته از دیشب,وقتی چهار دست و پا هستی از روی زانو خودت رو بلند میکنی و روی قسمت پنجه پا قسمت عقب بدنت رو نگه میداری و پل میزنی.بازم بگو ماشالله