پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

مهارت جدید

1391/3/3 9:43
نویسنده : مامان مریم
722 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مادرماچ

روز به روز پیش چشمم رشد میکنی و من هزاران بار شکر گزار خدای مهربونم هستم.ذره ذره بزرگ شدنت رو به چشم میبینم حتی رشد موهات!بغل

خبر خبر;

دیروز بابایی وقتی از دفتر اومد گفت عمو علی نمیره مسافرت و بابایی به ایشون گفته حالا که شما نمیری من میرم.مژه

بعد از نهار بلیط قطار رو چک کرد و برای یکشنبه ٧خرداد بلیط رزرو کرد.(خدا کنه مثل دو دفعه قبل نشه که ریل ها خراب شده بودند و مسافرت با تاخیر چند روزه انجام شد.)قهر

دیروز صبح لباسات رو آماده کرده بودم که ببرم حمامت بدم.اما هوا طوفانی شده بود, هر بار آبگرمکن رو روشن میکردم باد شمعک رو خاموش میکرد.منم دیدم آب سرده و ممکنه خدای نکرده سرما بخوری,صبر کردم تا امروز صبح که بیدار شدی یک راست بردم حمامت دادم و کلی تو وان خودت  آب بازی کردی.دلت نمی اومد از حمام بیای بیرون.اما ترسیدم بیشتر از این بمونی سرما بخوری.چشمک

وقتی اومدیم بیرون و لباسهات رو تنت کردم,شما رو نشوندم تا کارتون ببینی و در ساعت 8:55 دقیقه روز سوم خرداد هزار و سیصد و نود یک شما از حالت نشسته به حالت چهار دست و پا رفتی بدون اینکه تعادلت رو از دست بدی ماشالله.تعجب

یک کار جدید دیگه هم انجام میدی البته از دیشب,وقتی چهار دست و پا هستی از روی زانو خودت رو بلند میکنی و روی قسمت پنجه پا قسمت عقب بدنت رو نگه میداری و پل میزنی.بازم بگو ماشالله قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

ستاره آسمونی
3 خرداد 91 9:40
قربونت برم ورزشکار خاله
آی تک
3 خرداد 91 10:04
هزار هزار ماشالا به گل پسری
یاسمن مامان رادین
3 خرداد 91 10:33
حلول ماه مبارک رجب، ماه مناجات و بندگی و ماه خانه تکانی دل ها، بر مشتاقان کوی دوست مبارک باد
مروارید مامان آوا
3 خرداد 91 10:54
الهی قربون این پسر باهوش برم من
بابا عکس بیشتر بذار ازش


چشم خاله جون حالا میاد می بینیش دیگه عکس فایده نداره که


hodeys
3 خرداد 91 12:19
ماشالله به پندار
دیگه داره مستقل میشه باید براش دنبال زن بگردی هه هه هه



مرسی حدیث جان والله دروغ چرا من دخالت نمیکنم خودش هر کی رو دوست داشت میرم خواستگاری البته اگر تائید بشه قربون عروسم برم
مشکات قصد ازدواج نداره؟


آرزو
3 خرداد 91 13:10
الهي اولين نينيه كلوپ 4دست و پا رفت آفرين پسر زرنگم


آرزو جانم مرسی چهار دست و پا که خیلی وقته میره حالا داره رو پا بلند میشه کجای کاری
خاله بهی
3 خرداد 91 13:22
پندار جونم تو هم که از کارای دوست جونت میکنی... باهم قرار میذارین یه کار بکنین شیطونا...آخه امین محمدم مثل تو پل میزنه انگار که میخواد شنا بره...

شیطوناااااااااااااا بوووووووووووووس:


بهناز جونم خب هرچی باشه دوست جون هم دیگه هستند خب اس ام اس میزنن به هم که چکار کنن چکار نکنن :d
مریم مهرزاد
3 خرداد 91 14:26
مبارک باشه پندار جونم....به سلامتی عزیزم که می تونی شیطونیهاتم بیشتر به مامانت نشون بدی...بوس به روی ماهت گلم
مهرزاد هم الان یه هفته ای هست که چهار دست وپا می ره ودستشو به به جایی می گیره ومیخواد بلند شه ولی مارو بیچاره کرده همه چیزو جمع کردیم وجلوی میز تلویزیون و... مانع گذاشتیم..ههههه...مریم جون کارت در اومده


مریم جونم آره میبینم که درکم میکنی .
من بخدا حرفی ندارم هر چی بریزه جمع میکنم خودش آسیب نبینه هی بلند میشه میخوره زمین گریه میکنه
حمیده مامان روشا
3 خرداد 91 16:17
ماشاا.. به پندار عسلی , مبارک باشه مریم جون امیدوارم همیشه شاد و خندون باشین به وبلاگ ما هم سر بزن خوشحال می شم .


ممنون خانمی چشم الان میام
hodeys
3 خرداد 91 16:32
khub kari mikoni maryam jun hehehe
vay , toro khoda be meshkat nazar nadahte bashin, ke majbur mishim ghat e rabetekonim

man fadaye pendar asali beshaaaaam


چرا قطع رابطه؟من فقط سوال کردم همین !!!!
hodeys
3 خرداد 91 21:50
میگمااااا
مریم جون چه قدر کیف داره ادم راجع به عروس یا دامادش حرف میزنه

هووووف ***


وای راست میگی آدم قند تو دلش آب میشه .
حالا چی شد کوتاه اومدی ؟همچین شمشیر از رو بستی که ترسیدم .گفتی قطع رابطه میکنم. بابا دختر هزارتا خواستگار براش میره قرار نیست که مامانش شاکی بشه جنبه داشته باش هههههههههههههههه (یاد اون پسره که باباش زد پس کله اش افتادم )


نهیر
4 خرداد 91 1:06
آفرین پندار جونم سفر بی خطر گلم
پروین
8 تیر 91 18:46
پندار عزیزم زنده باشی وعاقبت به خیر خدا را شکر که پدر و مادر خوبی داری همیشه شاد باشید من همه بچه را دوست دارم چون هدیه خداوند هستند