روز مادر
مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند
و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.
ایمانم از دعای توست و خدایم را از زبان تو شناخته ام ،
عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر ! ای الهه مهر.
تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطر تو سرشار است ،
از تبار فاطمه ای و گویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند
پس همیشه دعایم کن چرا که دعایت سرمایه فردای من است.
مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ،
به ستایش محبتهای بی اندازه ات ،
و به وسعت همه خوبیهایت دوستت دارم.
امروز روز مادر بود.خیلی حس خوبی دارم که مادر تو هستم پندار جونم
نفسهام به نفسهای تو بنده بخدا
خدایا لذت مادر شدن رو به همه کسانی که از این نعمت محرومند هم بچشون.
یه مورد خیلی باحال که برام پیش اومد این بود که من به پندار یاد دادم هر وقت غذا خورد دستاش رو بگیره بالا و بگه الهی شکر.
چند روز پیش من بیرون بودم و وقتی برگشتم پندار خیلی گرسنه بود و شیر خورد و وقتی شیر خورد تو بغلم بود که دستاش رو گرفت جلوی صورتش و گفت الهی شکر(خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم تا بحال برا شیر خوردن شکر نکرده بود) این رفتارش باعث شد تا شب خدا رو شکر کنم که هنوز توان شیر دادن به پسرم رو دارم
در ادامه هم چندتا عکس از این چند وقت:
اولین اثر هنری پسرم دیوار نوشته 26 فروردین ماه:
عاشق کشتن زامبی هاست:
قام قاممم:
مهندس مامان بلده پیچ و مهره ها رو باز و بسته کنه:
کشته این حرکتشم :